خانواده ها و امتحان فرزندان
نگرانی و تشویق دشمن اصلی موفقیت دانش آموزان هنگام امتحانات محسوب می شود چون این نگرانی انرژی برای فعالیت و تلاش را از انسان سلب می کند.
البته وجود اندکی اضطراب سازنده ومثبت است اما اگر توان ذهنی فعالیت های مثبت و قدرت تصمیم گیری را از دانش آموزان بگیرد بی تردید باید برای آن در خانواده و مدرسه دلایلی جستجو کرد تا بتوان آن را از ریشه درمان کرد.
چون اضطراب یک مساله ذاتی نیست بلکه شخص در ارتباط با محیط اطرافش به آن دچار می شود مثل اینکه اگر فرزندان در طول سال تحصیلی با نگرش غلط والدین کمال گرا به طور دائمی از نظر نوع استعداد میزان فعالیت و درجه موفقیت با افراد هم سن و سال خود مقایسه شوند و بدون در نظر گرفتن توانایی هایشان مورد سرزنش و سرکوفت قرار گیرند و یا اینکه آنها را بارها وبارها نسبت به فرا رسیدن زمان امتحان هشدار دهند و از گرفتن نمره کم بترسانند و یا حتی برای نمره بیست پاداشهای سنگین بگذارند به طور ناخواسته آنها را به سمت اضطراب امتحان سوق می دهند.
والدین باید بدانند که در تربیت فرزندان مضطرب نقش مهم و اصلی را ایفا می کنند پس در درجه اول باید انتظارات خود را با سن هوش توانایی و مهارت های فرزندان تطبیق دهند. این کار موجب می شود تا آن ها فرزندانشان را با توانایی های دیگران مقایسه نکنند و به آنها بیاموزند که انجام هر کاری به نحو احسن مورد اهمیت قرار دارد والاکسب نتیجه چندان مهم نیست . به این وسیله به او می فهمانند که هم برای تلاشهایش ارزش قایل می شوند و هم سعی و کوشش را به عنوان بخشی از نتیجه محسوب می کنند که البته به آن رسیده اند. و هم اینکه به این وسیله اعتماد به نفس آنها را به نمره هایشان ارتباط نمی دهند.
در مرحله بعد باید دانست رابطه صحیح والدین با فرزندان کمک موثری به تقویت خودباوری و عزت نفس آنان می کند تا فرزندان نسبت به تلاش و کوشش بیشتر خود برای انجام کار مطمئن شوند و به خود با ضعف و درماندگی نگاه نکنند چون در آن صورت نه تنها در برابر مسایل درسی بلکه در برابر مسائل زندگی نیز ناتوان خواهند ماند.
دیگر اینکه اولیا می توانند با یادآوری توانایی های دانش آموزان و تشویق آنها هر چند در برابر کسب موفقیت های کوچک اعتماد به نفس آنان را تقویت کنند والا سخت گیری و فشار مضاعف مبتنی برخواندن درس و نادیده گرفتن توانایی های آنان یک روند بی فایده و فرسایشی است و هیچ کمکی به آنان نمی کند.
با تشکر از برادر علی عابدی که این مطلب از وبلاگ ایشان گرفته شده است